کارت «رمضان» روی در سلول‌!
سه شنبه 23 ارديبهشت 1399 - 21:39:23

روز یک‌شنبه 13 مارس 1994 (22 اسفند 1372) آخرین روز ماه رمضان بود، با آن وداع کرده، و فردایش در سلول برای خود نماز عید خواندم، و خدا را شکر گفتم که توفیق داد در این شرایط سخت روزه بگیرم. بعد به خانواده زنگ زده و عید را تبریک گفتم.
سال بعد، چند هفته مانده به ماه رمضان، تیتسه آمد و گفت «با توجه به مشکلات پیش‌آمده در رمضان سال پیش، چه کنیم مشکل دوباره تکرار نشود» گفتم «خیلی ساده است، شما باید چند روز قبل از آغاز ماه رمضان اعلام کنید، تا هر زندانی مسلمان که می‌خواهد روزه بگیرد فرم درخواست بدهد، و شما برای آن‌ها برنامه‌ریزی کنید و امکاناتی فراهم و غذای افطارشان را گرم نمایید.» 

آن‌ها به توصیه من عمل کردند، و گفتند هر کس می‌خواهد روزه بگیرد بیاید درخواست گرم کردن غذا در وقت افطار را بدهد. خودم هم دست به‌کار شدم، و شروع کردم به همان طریق ارتباطی که قبلاً توضیح دادم دیگران را هم خبر دادم. اول به فلسطینی بالای سرم، ولید، گفتم تو هم تقاضا بده، و بقیه هم. خلاصه این به آن، آن به این خبر دادند، و یکدفعه حدود پنجاه‌تا تقاضا از سوی مسلمانان ترک، عرب و آلمانی برای زندان رفت. حتی چند نفری هم که مسلمان نبودند چنین کردند، و خواستند که وعده غذایی‌شان جابه‌جا شود، و ناهارشان را در افطار بگیرند. حرکت جالبی در زندان شروع شده بود. حالا زندان با این تقاضاها چه کرد. برای هر یک کارتی درست کرده و روی در سلول‌شان زدند «رمضان»! بعد میکرووله بزرگی گرفتند و غذاهای ظهر این افراد را در داخل آن تا افطار گرم نگه می‌داشتند. وقت افطار موزع می‌آمد سربند داد می‌زد «رمضان رمضان!»؛ یعنی روزه بگیران آماده گرفتن غذای‌شان باشند. بنا بر همان کارتی که روی درها بود درسلول‌های روزه‌داران باز و غذای‌شان تحویل می‌شد. 

آن سال ماه رمضان خیلی ملموس بود و حال و فضای خاصی را برای‌مان رقم خورد. جالب اینکه در سال‌های بعد این دیگر شد یک قاعده برای زندان. دوهفته قبل از شروع ماه رمضان از بلندگوی زندان اعلام می‌شد که روزه‌بگیران ثبت‌نام بکنند. حداقل تا زمانی که من در زندان موابیت بودم چنین کردند.

این مطلب،‌ بریده ای بود از کتاب نقاشی قهوه‌خانه، خاطرات کاظم دارابی متهم دادگاه میکونوس، تحقیق و تألیف: محسن کاظمی، انتشارات سوره مهر
 


http://hamadankhabar.ir/fa/News/3783/کارت-«رمضان»-روی-در-سلول‌
بستن   چاپ